pic story 3
 
 
 
kyumin land

pic story 3

نویسنده : Ma_Mi | تاریخ : 23:35 - دو شنبه 2 شهريور 1394برچسب:,


کیوناااا...چو کیوهیونننن...
دیر شده بود..قطعا لیتوک میکشتشون...
دوباره صداشو برد بالا...
چو..کیو...هیوووون..بلند شووو...صبحونه حاضره ...دیر شدا
اروم نودل ها رو یکی یکی توی اب جوش میریخت...بااینکه دیرشون شده بود ولی وقتی برای
کیوهیونوخودش غذا میپخت بهترین تلاششو میکرد..
هنوز کیو خواب بودو کلافه از این خواب سنگین زیر لب اروم گفت
همش همینه...بازیشو هم جمع کنم بازهم دیر میخوابه...خوب پاشو دیگه پسر... نمیگی تیکی هیونگ
میکشمون...تا غذا بخوریم..تا حاضر شیم..کلی طول میکشه تا...
حس کرد کسی از پشت بهش چسبیدو چند ثاینه بعد دستی دوز حلقه شدو گرمای صورت عزیز ترین فردشو
توی گردنش حس کرد...اروم خندید
-نکن کیونا قلقلکم میاد..
صدای گرفته و خواب الود کیو توی گوشش پیچید...
هووم..مین...خیلی گشنمه...
صبر کن..الان میارم برات شکمو...قفط بشین رو صندلی بذار بیارم..
-هوووم..نه...همینطوری تو بغل من کاراتو بکن...
سرشواز توی گردن مین برداشو با لبخند به صبحونه خوش مزه جلوش نگاه کرد...
-مین..تورو نداشتم چی کار میکردم...

admin_shahrzad : خاله شهدونه


بیرون پادگان یه دشت کوچیک بود...
همیشه از سرگروه بان اجازه میگرفت بیاد بشینه اونجا..
سربازی ..دور از همه سخت بود..و از همه بیشتر..دور از کیوناش...
زانوهاشو بغل کردو چونشو گذاشت روی زانوهاش و چشاشودوخت به پشت دستای تپلش
امروز نوک اسلحش کشید دستشوزخمی کرد...
لباشو جلو دادو اروم گفت:
کیونا..میسوزه خب...
-مین...
با چشای گردو پراز اشک برگشت.کیونا بود..
هنوز پس سر قولش بود...هفته ایی بار حداقل بیاد ببینش...
از جاش بلند شدو خودشو انداخت تو بغل کیوهیون...اروم خرگوش کوچولوی سربازشو تو بغلش فشار داد
چقدر لاغر شده بود...
-دلم برات تنگ شده بود کیونا..دیر کردی..
اروم از بغلش اومد بیرون...دستشو گرفتو با اخم کم رنگی به زخم نگاه کرد...اروم بوسیدشو یکم فوتش کرد
بدون اینکه نگاش کنه همونطوری که چسب میزد گفت
-مراقب خودت باش خرگوشی...باید سالم برگردی پیشم...خب...سال برگرد پیشم مین...
لباس کیو رو توی مشتش گرفتو با چشای پراشکش به کیوناش نگاه کرد...
-باشه...توهم زودزود بیا دیدنم

admin_shahrzad : خاله شهدونه




نظرات شما عزیزان:

azarakhsh
ساعت6:38---7 شهريور 1394
ممنون عالی بود
پاسخ: خووهششششششششششش


dori
ساعت17:48---5 شهريور 1394
baleee
mn jedi be f raftam
پاسخ:مگه تاحالا شوخی بود؟؟ خخخخخ شوخیدم حال کن با این مامی مرخه


saye
ساعت1:23---5 شهريور 1394
Okhey chegade naz bod merci
مامی:گوگول بودن بعللههه اینجوریاس


شیمین
ساعت18:46---3 شهريور 1394
وای خیلی قشنگ بودن مرسی گلم
پاسخ: خوهششششششش *_*


Sheyda
ساعت14:53---3 شهريور 1394
قشنگ بودن.مرسی عزیزم<img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(2).gif" width="18" height="18">

Sheyda
ساعت14:51---3 شهريور 1394
قشنگ بودن.مرسی عزیزم
پاسخ: شک داشتی جوجه؟؟ خخخخ خوشالم دوز داشتی


Destiny
ساعت13:25---3 شهريور 1394
مامی جون یه وقت بالماسکه رو ننویسی ها

پاسخ: مگه شوما میدونی من نوشتم یا نه؟؟ اثن مگه شوما میخونی؟؟ اثن مگه داریم؟ مگه میشه؟؟ هوووم؟؟؟ خخخخ.. مینویسم.. حرص نخور برا پوستت خوب نیس


sarah
ساعت12:10---3 شهريور 1394
اوخی
خیلی گوگولی بوووود
پاسخ: اسم پست و باید بذارم من و گوگول خخخخخخخخخ گوگول همون کیومینه :))))


سانگهوا
ساعت0:16---3 شهريور 1394
عالی بود ممنون
پاسخ: خواهش عزیزم *_*


m&e&d
ساعت0:04---3 شهريور 1394
ایول به اینهمه قدرت تخیل
پاسخ: چه میییییییکنن این جوجه ها خخخ


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


دسته بندی : <-CategoryName->
برچسب‌ها:

 

آخرین مطالب

» ادرس جدید ( 1394/08/24 )
» عشق کافی نیست 26 ( 1394/08/22 )
» اسمان مشکی_فصل دوم_پارت11 ( 1394/08/22 )
» TRUST-PART-17 ( 1394/08/21 )
» فرشته ی سیاه 15 ( 1394/08/20 )
» ماه شب چهاردهم پارت 27 ( 1394/08/19 )
» اطلاعیه ( 1394/08/18 )
» فرشته ی سیاه 14 ( 1394/08/18 )
» عشق کافی نیست 25 ( 1394/08/15 )
» TRUST-PART-16 ( 1394/08/14 )
» فرشته ی سیاه 13 ( 1394/08/14 )
» Autumn couple ( 1394/08/12 )
» A million pieces kyumin ver ( 1394/08/11 )
» عشق کافی نیست 24 ( 1394/08/11 )
» فرشته ی سیاه 12 ( 1394/08/10 )
» اسمان مشکی2_پارت10 ( 1394/08/08 )
» مسابقه بهترین طنز آبی ( 1394/08/08 )
» TRUST-PART-15 ( 1394/08/07 )
» خطوط سرنوشت پارت یازدهم ( 1394/08/07 )
» فرشته ی سیاه 11 ( 1394/08/06 )
 
 
  • کد نمایش افراد آنلاین